جدول جو
جدول جو

معنی عالی مقدار - جستجوی لغت در جدول جو

عالی مقدار
عالی قدر، بزرگوار، ارجمند
تصویری از عالی مقدار
تصویر عالی مقدار
فرهنگ فارسی عمید
عالی مقدار(مِ)
بزرگوار. از القاب احترام است که در اول نامه و پاکتها نویسند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
عالی مقدار
بلند مرتبه والا مقام، از عناوین احترام آمیز که در مکاتبات به کار برند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عالی مقام
تصویر عالی مقام
آنکه مقام رفیع دارد، بلندمرتبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عالی قدر
تصویر عالی قدر
والامقام، بلندمرتبه، بزرگوار
فرهنگ فارسی عمید
(لَ مِ مِ)
مراد عالم مثال است. رجوع به عالم مثال شود. (از شرح حکمه الاشراق ص 243 و اسفار ج 1 ص 74 و مبداء و معاد ملاصدرا ص 343)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
عالیجاه. بلندمرتبت. آنکه مقام رفیع و بالا دارد: در سلک سایر خدام عالی مقام تنظیم گردید. (حبیب السیر ج 3 ص 352).
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(عَ مِ)
شیخ علی مقداد، وی از اهالی یمن بود و در آغاز کار با امرای ترک عثمانی دریمن مربوط گشت ولی عثمانی ها به وی بدگمان شدند و اورا دستگیر ساختند و بسیار آزار دادند. از اینرو وی پس از رهائی از چنگ عثمانی ها در حدود سی سال بسختی با لشکر و عمال دولت عثمانی در شهر انس واقع در جنوب غربی صنعاء جنگید تا اینکه در سال 1340 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی از تاریخ الیمن واسعی ص 152)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
بلندمرتبت. والامقام. بزرگوار. از القاب احترام که در اول نوشتجات و در سر پاکتها نویسند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عالم مقدار
تصویر عالم مقدار
عالم مثال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالی مقام
تصویر عالی مقام
بلند گاه بلند پایه آن که مقامی رفیع دارد بلند مرتبت
فرهنگ لغت هوشیار
والا ارج اوجمند بلند مرتبه والا مقام، از عناوین احترام آمیز که در مکاتبات به کار برند
فرهنگ لغت هوشیار
صاحب منصب، عالی رتبه، والامقام
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ارجمند، بزرگوار، بزرگ، بلندمرتبه، جلیل، شریف، عزیز، گرامی، گرانقدر، گرانمایه، گران پایه، مفخم، والامقام، والا
فرهنگ واژه مترادف متضاد